افکار من


اگر اسکندر آيد فرض واهي
به پوزش خواهي و بر عذرخواهي
دوباره تخت جمشيدي بسازد
که بر آن باز هم ايران بنازد
اگر تيمور برگردد به خواري
به پاي ميز صلح و سازگاري
دوباره جان ببخشد کشتگان را
به ما باز آورد آن نخبگان را
...اگر سرکرده اعراب جاهل
بدانديشان و بد کيشان بد دل
که از ما آن چنان کشتند و بردند
و آن فرهنگ بر آتش سپردند
اگر صدها برابر باز آرد
نهال دانش و بينش بکارد
اگر چنگيز آدمخوار و خونخوار
به ايران بازگرداند دگربار
همان سرسبز باغ و گلشن ما
چراغ پر فروغ و روشن ما
اگر صدها رژيم ديگر آيد
اگر بر ما دو صد پيغمبر آيد
فلک صدها سياست پيشه آرد
اگر از آسمان چرچيل بارد
دوصد کوروش، هزاران مرد دانا
تقي خان ها و صد ها ابن سينا
فرشته جاي ديو و دد نشيند
خدا هم گر بر اين مسند نشيند
که اين کشتي ز توفان وارهاند
سلامت باز بر ساحل رساند
اگر بين «من» و«ما» پل نسازيم
اگر از خارهامان گل نسازيم
اگر در شوره زاران گل بکاريم
خرد را دست «بي بي سي» سپاريم
ندانيم از"به جز ما هيچکس نيست"
"به جز ما و شما فرياد رس نيست"
فلک گر نشنود فرياد ما را
نبيند يک صدا ما و شما را
نه امسال و نه تنها سال ديگر
که ده ها سال و صدها سال ديگر
بدان اي هموطن بس روشن و فاش
همين است اين، همين کاسه همين آش

مسعود صدر


+نوشته شده در دو شنبه 11 دی 1391برچسب:,ساعت20:31توسط یاشیل | |

یه حرفایی همیشه هست که از عمق نگاه پیداست...از اون حرفای تلخی که مثل شعر فروغ زیباست

از اون حرفاکه یک عمره به گوش ما شده ممنوع...از اون حرفای بی پرده شبیه شعری از شاملو

از اون حرفاکه می ترسیم از اون حرفا که باید زد...از اون درد دلای خوب از اون حرفای خیلی بد

نگفتی و نمی گم ها حقیقت های پنهونی...از اون حرفا که می دونم از اون حرفا که می دونی

به زیر سقف این خونه منم مثل تو مهمونم...منم مثل تو می دونم تو این خونه نمی مونم

یه حرفایی همیشه هست که از درد توی سینه ست...مثل رپ خونی شاهین پراز عشق و پر از کینه ست

پر از ناگفته هایی که خیال کردیم یکی دیگه...دلش طاقت نمی یاره همه حرفامونو میگه................

همیشه آخر حرفا پر از حرفای ناگفته ست...همیشه حال ما اینه همیشه دنیا آشفته ست...................

+نوشته شده در شنبه 9 دی 1391برچسب:,ساعت15:7توسط یاشیل | |