افکار من

 

 
 

 به نام حق..

وقتی زندگی می گوید بمان از اجبارها سرباز نتوان زد و من زنجیر به افسار زندگی به جولان می تازم تا فردا تا ابدیت.شاید که من به یمن حضور سبزت  بتوانم زیستن را در سحر نگاهت در ترنم وجودت معنا  کنم...                      

زندگی را می شناسم..زندگی شوق بودن دوباره پرواز دوباره زیستن و دوبارها را بمن بخشید و هر روزدر پی دوباره ای دیگر..خدایا سهم من از این دوباره هاچیست؟و مرگ...لحظه ای که با شوق می خوانمشو با ترس و واهمه پس می زنم..به راستی مرگ چیست و چه رازی در پی این دوباره ها نهفت وقتی گفتی :

 برو بنده.برو که این جهان بس عاشقانه انتظار ورودت را می کشد و من باشوق و واهمه پای در این دنیای خاکی پر از مرگ پر از زندگی پر از...گذاشتم و ای کاش پایم می شکست یا نه؟؟وقتی هر بار آرزوی مردن مثل رسنی سخت می شد به گلو وقتی هربار به سجده می رفتم و شکرت می گفتم:خدای من سپاس تو را بخاطر بودن بخاطر نقش همه خاطره ها.خدایا چرا مفهوم زندگی چرا رفتن چرا بودن چرا خنده غم انگیز است؟چرا دنیا چرا انسان چرا آدم چرا حوا؟خدایا رازهستی چیست؟رفتم در پی اش اما رسیدم نقطه اول همان جا که پر است از من پراز شوق و پر از دیدن.برو ای بغض برو ساهی برو و رهایم کن.رهایم کن از این ظلمت.توان و تاب من بسته است چون پرهای پژمرد عقاب باشکوه دل..چرا تهمت چرا دشمن چرا تلخی چرا باور چرا از بیخ و بن هیچ شد شکوه جاودانه سرزمین من؟چرا هیچش کردند؟چرا طمع چرا غفلت چرا خواری چرا ثروت؟براستی چه چیز مانع از بینایی چشمی بیناست؟و چه چیز پرده ای برسوراخ گوشی شنوا؟خدایا بنگر و تامل کن اندکی صبر سحر...براستی نزدیک است؟بنگر که چگونه وجود تو را به سخره می گیرند این خیوانهای انسان نما چگونه دیدنت را انکار بودنت را انکار باورت را انکار؟چه تاب و توان سترگی چه صبر بزرگیست تامل در شکنجه گاه انسانهای نور و چه خوش می تابد عشق از اوین از کهریزک از حمام وکیل از برگ برگ صفحات تاریخم وقتی حک شد در سینه ها عشق به خدا به اسلام به قرآن به وطنم به ایران.زنده ام و هنوز می تازم ...به برگ برگ سبز میهنم سوگند دوباره ها را در تو تکرار در تو دیدن درتو باور از تو چیدن میوه عشق و محبت.می زنم پیوند فردا را به فردا تا بگیرم  پرچمت بر عرش جاویدان                                              

                

 

سکندر جام جم بنگر که ویرانم شود ایران                                                                                                 دوباره زنده می گردانمت ایران   

 

+نوشته شده در یک شنبه 29 اسفند 1389برچسب:,ساعت16:14توسط یاشیل | |