افکار من

 

 

دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا،

دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را

این‌ جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی

!

باید آدمش پیدا شود

!

باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد

!

سِنت که بالا می‌رود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکرده‌ای و روی هم تلنبار شده‌اند

!

فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با خودت بِکشی‌اش

شروع می‌کنی به خرج کردنشان

!

توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی

توی رقص اگر پا‌به‌پایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند

توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد

در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خنده‌ات انداخت و اگر منظره‌های قشنگ را نشانت داد

برای یکی یک دوستت دارم خرج می‌کنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ می‌شود خرج می‌کنی! یک چقدر زیبایی یک با من می‌مانی؟

بعد می‌بینی آدم‌ها فاصله می‌گیرند متهمت می‌کنند به هیزی… به مخ‌زدن به اعتماد آدم‌ها

!

سواستفاده کردن به پیری و معرکه‌گیری

اما بگذار به سن تو برسند

!

بگذار صندوقچه‌شان لبریز شود آن‌‌وقت حال امروز تو را می‌فهمند بدون این‌که تو را به یاد بیاورند

غریب است دوست داشتن

.

و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن

...

وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد

...

و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛

به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر

.

تقصیر از ما نیست؛

تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند

 

 

+نوشته شده در یک شنبه 22 آبان 1390برچسب:,ساعت12:14توسط یاشیل | |

امروز دقيقا 6 روزه كه دانشگاهو تعطيل كردن.تا 3 روز ديگه هم تعطيله باز اونم فقط بخاطر 1 روز تعطيل رسمي عيد قربان!lمن نمیفهمم کجای دنیا واسه خاطر 2روز تعطیلی 10 روز تعطیل میکنن کارو زندگیشونو آخه؟؟؟؟بهرحال دلم شديد هواي دانشگاه رو كرده.اون 1 دنيا شور و نشاط و انر‍ژي كه اونجاست انگار دوپينگ ميكنه تمام روح و فكرتو.كه البته اگه به غفلت نگذره ميشه باهاش 1 سرنوشتو ساخت 1 آينده و 1 كشورو.فقط اي كاش شعار نباشه...

+نوشته شده در سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:,ساعت20:16توسط یاشیل | |

طي شد اين عمر تو داني به چه سان؟
پوچ و بس تند چونان باد دمان
همه تقصير من است، این كه خود مي‌دانم
كه نكردم فكري، كه تعمق ننمودم روزي، ساعتي يا آني
كه چه سان مي‌گذرد عمر گران؟
كودكي رفت به بازي، به فراغت، به نشاط
فارغ از نيك و بد و مرگ و حيات
همه گفتند: «كنون تا بچه است،
بگذاريد بخندد شادان
كه پس از اين دگرش فرصت خنديدن نيست
بايدش ناليدن».

... من نپرسيدم هيچ
كه پس از اين ز چه رو بايدم ناليدن؟
هيچ كس نيز نگفت
زندگي چيست؟ چرا مي‌آييم؟
به چه سان بايد رفت؟
پس از اين چند صباح، به كجا بايد رفت؟
با كدامين توشه به سفر بايد رفت؟

... نوجواني سپري گشت به بازي، به فراغت، به نشاط
فارغ از نيك و بد و مرگ و حيات
بعد از آن باز نفهميدم من
كه چه سان عمر گذشت
ليك گفتند همه:

«كه جوان است هنوز، بگذاريد جواني بكند،
بهره از عمر برد، كام‌روايي بكند
بگذاريد كه خوش باشد و مست،
بعد از اين باز ورا عمري هست».

يك نفر بانگ برآورد:
«از هم اكنون بايد فكر فردا بكند».

ديگري آوا داد:
«كه چو فردا بشود، فكر فردا بكند».

سومي گفت:
«همان‌گونه كه ديروزش رفت،
بگذرد امروزش،
همچنين فردايش».

با همه اين احوال، من نپرسيدم هيچ
كه چه سان جواني بگذشت؟
آن همه قدرت و نيروي عظيم به چه ره مصرف گشت؟
نه تفكر، نه تعمق، نه انديشه دمي

عمر بگذشت به بي حاصلي و مسخرگيچه تواني كه ز كف دادم مفت
من نفهميدم و كس نيز مرا هيچ نگفت
قدرت عهد شباب، مي توانست مرا تا به خدا پيش بردليك بيهوده تلف گشت جواني هيهات!

... اي صد افسوس كه چون عمر گذشت
معني‌اش فهميدم

حال مي‌فهمم هدف از زيستن اين است رفيق:

من شدم خلق كه با عزمي جزم
و دلي مهدي عزم
پاي از بند هواها گسلم
پاي در راه حقايق بنهم
فارغ از شهوت و آز و حسد و كينه و بخل
مملو از عشق و جوانمردي و زهد
در ره كشف حقايق كوشم
شربت جرأت و اميد و شهادت نوشم
زره جنگ براي بد و ناحق پوشم
ره حق پويم و حق جويم و پس حق گويم

آنچه آموخته‌ام بر دگران نيز نكو آموزم
شمع راه دگران گردم و با شعلة خويش
ره نمايم به همه گرچه سراپا سوزم
... من شدم خلق كه چون مهدي زهرا باشم

نه چنين زايد و بي‌جوش و خروش
عمر بر باد و به حسرت خاموش
اي صد افسوس كه چون عمر گذشت، معني‌اش مي فهمم
حال مي‌پندارم كاين سه روز از عمرم به چه ترتيب گذشت:

كودكي بي‌حاصل، نوجواني باطل، وقت پيري غافل

به زباني ديگر:

كودكي در غفلت، نوجواني شهوت، در كهولت حسرت

+نوشته شده در دو شنبه 16 آبان 1390برچسب:,ساعت18:43توسط یاشیل | |

گوزل انسانلار گوزل گونلرده يادا دوشللر.بو گوزل گونده دونيانين بوتون گوزلليكلري سيزين اولسون.

                       بايراميز مبارك

+نوشته شده در دو شنبه 16 آبان 1390برچسب:,ساعت12:6توسط یاشیل | |

وقتي دستتو دراز ميكني و روبرو ..هيچ ديواري نيست..پشت سر خالي.روبرو خالي.ديروز و امروزم خالي و من..بسه ديگه.ادامه نميدم....................................................................................

+نوشته شده در چهار شنبه 11 آبان 1390برچسب:,ساعت18:47توسط یاشیل | |


عشق مفهوميست  از 2 نگاه و لرزش وجود .اسارت تن در پي شناخت و نفوذ هرچه هست.آرمان

و باور ها در وجود تو ودر نهايت عشق فقط 1 حس بود 1نياز 1 بچگي 1 بازي و تا آخر آوارگي.عشق

1روياست 1حسرت باهم بودن.حسي در پي نياز و عشق بي معناست..بزرگترين و تنها دروغ

زندگي...عشقي نيست ما در پي نياز دويده ايم و مي دويم ما محكوم به باور عشقي مجازي و تا

نهايت سرگردانيم..

+نوشته شده در چهار شنبه 11 آبان 1390برچسب:,ساعت5:58توسط یاشیل | |

بگذار هر روز برايت رويايي باشد در دست نه دوردست * عشقي باشد در دل نه در سر

و دليلي باشد براي زندگي نه روزمرگي (كوروش)

معجزه ها زماني رخ ميدهند كه تو از شر مفهوم "غيرممكن" خلاص شده باشي...

همه مي خواهند بشريت را عوض كنند اما دريغا كه هيجكس نمي خواهد خود را عوض كند.(دكتر علي شريعتي)

هميشه مي تواني خورشيد را درون خود بيابي كافيست در تكاپوي يافتنش باشي

درد من حصار بركه نيست درد زيستن با ماهيانيست كه فكر دريا به ذهن شان خطور نكرده..(دكتر علي شريعتي)

و از خودم: زندگي به من آموخت طوفان حوادث و تازيانه ي ثانيه ها راهيست براي رهايي از بند خودمحوري.

زندگي مثل 1 دريا 1 اقيانوس ميمونه.وقتي زيادي به عمق ميري احتمال غرق شدنتم زياده.

 

 

+نوشته شده در چهار شنبه 11 آبان 1390برچسب:,ساعت5:31توسط یاشیل | |