افکار من

+نوشته شده در پنج شنبه 20 تير 1392برچسب:,ساعت15:37توسط یاشیل | |

رسیده ام به حس برگی که می داند

   باد از هرطرف که بیاید...سرانجامش افتادن است...

+نوشته شده در دو شنبه 3 تير 1392برچسب:,ساعت1:42توسط یاشیل | |

گر روزی دختر و پسری در مکانی با هم٬ در حال شوخی٬ خنده و صحبت کردن دیده شدند و کسی یا کسانی بدون ذره ای شک یا مکث نگفتند"این ها با هم دوست دخترـ دوست پسر هستن"
.
٬اگر مردم قبول کنند که دیده شدن و با هم بودن هر جنس نر و ماده ای مبنی بر این نیست که آنها با هم"تیریپ خاصی" دارند
.
٬اگر ملت به وجود چیزی به نام"دوستی ساده"٬ بدون هیچ مخلفاتی٬ ایمان بیاورد
.
٬اگر روزی در خیابان٬ راننده ای را دیدیم که درکمال آرامش و خونسردی٬ بدون وسط کشیدن پای خانواده به عنوان فحش٬ رانندگی می کند و جلوی بیمارستان دچار هوس زودگذر بوق زدن نمی شود
.
٬اگر روزی حس کردیم می توانیم کمتر تظاهر به مهربانی و "آدم خوبه بودن" کنیم٬ کمتر وعده ی"فدا شدن" به این و آن بدهیم و کمتر برای هم ادا در بیاوریم و نقش بازی کنیم٬
.
اگر روزی بطری آب معدنی ٬ پاکت خالی سیگار٬ ته مانده ی بسته ی چی توز حلقه ای و لنگه دمپایی قهوه ای را به جای جوی آب در سطل زباله دیدیم
.
٬اگر روزی آنقدر پول داشتیم که واقعاْ ندانیم چه گونه خرجش کنیم
.
٬اگر روزی بر روی پیاده رو و خیابان اثری از تف سفید مایل به سبز کش آمده ای ندیدیم که چند بار زیر پای رهگذرین مانده است و کم کم به خورد آسفالت می رود
.
٬اگر روزی آنقدر فهیم و باشعور بودیم که رشته ی تحصیلی و شغل این و آن را مسخره نکنیم و طرز فکرمان این نباشد که جامعه فقط دکتر٬ مهندس و خلبان می خواهد.
.
٬اگر روزی معنای عدالت را از نزدیک٬ مماس با قفسه ی سینه مان حس کردیم
.٬ صدای نفس هایش را شنیدیم و فهمیدیم این واژه وجود خارجی دارد
.
٬اگر روزی به همه ی دختران زیبا٬ شاد٬شیطان٬ متفاوت و به نوعی "تابلو"٬ که دوست های زیادی دارند٬ هر روز به پاتوقشان می روند٬ با همه شوخی می کنند و هیچ گناه خاصی مرتکب نشده اند جز اینکه می خواهند تحت هر شرایطی شاد باشند٬ برچسب"خراب" نچسباندیم٬
.
اگر روزی هیچکس از روی بی برنامگی و نبود امکانات سوزن سرنگ را در رگش فرو نکرد و برای چند ساعت نشئگی به دست و پای دراگ دیلرها نیفتاد
.
٬اگر روزی آنقدر شاد بودیم که دیگر حس کردیم برای تنوع هم که شده دلمان کمی غم
می خواهد٬آن موقع است که باید به افلاطون اطلاع دهیم که ما در مدینه ی فاضله زندگی می کنیم !

+نوشته شده در شنبه 1 تير 1392برچسب:,ساعت22:55توسط یاشیل | |

دلم برای.....یکبار با تو بودن......شکست..

دلم بخاطر یک عمر با تو نبودن..بخاطر نبایدهای با تو نماندن شکست...

دلم برای خودم شکست  بی صدا     با بهانه       بی تکلم     بی آوا  و در سکوت یخبندان وجود تو..............

من     شکستم             حالا چه می خواهی؟   برو..

برو  نگاهم نکن  از تو و هر ثانیه تنفس بودنت بیزارم....برو

وقتی هر لحظه تمنای من آرزوی ورای خواستن این قفس است...

وقتی برای من آزادی تعبیر یک رؤیاست...

پشت میله های این زندان وجود نامرئی تو را می خواهم چکار؟

برو.....بیرون این قفس جائی برای زندگی نیست...

برو.............بگذار خیال کنم دنیا همین یک قفس         دنیا همین یک زندان است.......

بگذار خیال کنم دنیا همینجاست.........همینجاست....................................................

+نوشته شده در شنبه 1 تير 1392برچسب:,ساعت14:3توسط یاشیل | |

اگرخوابیده بودم بی شک هر شب خوابت را می دیدم

    سالهاست که به انتظار دیدارت بیدارم

          من...بازنده ی خواب و بیدارم.......

                                           "علیرضا مشورت"

+نوشته شده در شنبه 1 تير 1392برچسب:,ساعت13:49توسط یاشیل | |

رفتم که نبینی پریشان شدنم را

           غمناک ترین لحظه ی ویران شدنم را

                       در خویش فرو رفتم و در خویش شکستم

                                  تا یک لحظه نبینی غم تنها شدنم را

+نوشته شده در شنبه 1 تير 1392برچسب:,ساعت13:46توسط یاشیل | |