افکار من

کمبوجبه فرزند کورش بزرگ بدلیل کشته شدن ۱۲ ایرانی در مصر و اینکه فرعون مصر به جای عذر خواهی از ایرانیان به دشنام دادن و تمسخر پرداخته بود ، با ۲۵۰ هزار سرباز ایرانی در روز ۴۲ از آغاز بهار ۵۲۵ قبل از میلاد به مصر حمله کرد و کل مصر را تصرف کرد و بدلیل آمدن قحطی در مصر مقداری بسیار زیادی غله وارد مصر کرد . اکنون در مصر یک نقاشی دیواری وجود دارد که کمبوجیه را در حال احترام به خدایان مصر نشان میدهد. او به هیچ وجه دین ایران را به آنان تحمیل نکرد و بی احترامی به آنان ننمود.

 

 

داریوش بزرگ با شور و مشورت تمام بزرگان ایالتهای ایران که در پاسارگاد جمع شده بودند به پادشاهی برگزیده شد و در بهار ۵۲۰ قبل از میلاد تاج شاهنشاهی ایران رابر سر نهاد و برای همین مناسبت ۲ نوع سکه طرح دار با نام داریک ( طلا ) و سیکو ( نقره) را در اختیار مردم قرار داد که بعدها رایج ترین پولهای جهان شد.

 

داریوش بزرگ طرح تعلمیات عمومی و سوادآموزی را اجباری و به صورت کاملا رایگان بنیان گذاشت که به موجب آن همه مردم می بایست خواندن و نوشتن بدانند که به همین مناسبت خط آرامی یا فنیقی را جایگزین خط میخی کرد که بعدها خط پهلوی نام گرفت.

 

داریوش در پایئز و زمستان ۵۱۸ – ۵۱۹ قبل از میلاد نقشه ساخت پرسپولیس را طراحی کرد و با الهام گرفتن از اهرام مصر نقشه آن را با کمک چندین تن از معماران مصری بروی کاغد آورد.

 

داریوش در سال دهم پادشاهی خود شاهراه بزرگ کورش را به اتمام رساند و جاده سراسری آسیا را احداث کرد که از خراسان به مغرب چین میرفت که بعدها جاده ابریشم نام گرفت.

 

داریوش برای ساخت کاخ پرسپولیس که نمایشگاه هنر آسیا بوده ۲۵ هزار کارگر به صورت ۱۰ ساعت در تابستان و ۸ ساعت در زمستان به کار گماشته بود و به هر استادکار هر ۵ روز یکبار یک سکه طلا ( داریک ) می داده و به هر خانواده از کارگران به غیر از مزد آنها روزانه ۲۵۰ گرم گوشت همراه با روغن – کره – عسل و پنیر میداده است و هر ۱۰ روز یکبار استراحت داشتند.

 

 

داریوش پادگان و نظام وظیفه را در ایران پایه گزاری کرد و به مناسبت آن تمام جوانان چه فرزند شاه و چه فرزند وزیر باید به خدمت بروند و تعلیمات نظامی ببینند تا بتوانند از سرزمین پارس دفاع کنند.

 

داریوش برای اولین بار در ایران وزارت راه – وزارت آب – سازمان املاک -سازمان اطلاعات – سازمان پست و تلگراف ( چاپارخانه ) را بنیان نهاد.

 

داریوش برای جلوگیری از قحطی آب در هندوستان که جزوی از امپراطوری ایران بوده سدی عظیم بروی رود سند بنا نهاد.

 

در طول سلطنت داریوش بزرگ ۲۴۲ حکمران بر علیه او شورش کرده بودند و او پادشاهی بوده که با ۲۴۲ مورد شورش مقابله کرد و همه را بر جای خود نشاند و عدالت را در سرتاسر ایران بسط داد . او در سال آخر پادشاهی به اندازه ۱۰ میلیون لیره انگلستان ذخیره مالی در خزانه دولتی بر جای گذاشت.

 

داریوش در سال ۵۲۱ قبل از میلاد فرمان داد : من عدالت را دوست دارم ، از گناه متنفرم و از ظلم طبقات بالا به طبقات پایین اجتماع خشنود نیستم.

+نوشته شده در چهار شنبه 18 خرداد 1390برچسب:برگرفته ازhttp://www,vatanfa,com,ساعت22:50توسط یاشیل | |

در این نوشتار هدفم این است تا کوتاه درباره اینکه چه شد که ایران ،ایران شد و ایران ماند و باید بماند سخن بگویم ،از حوادثی که می توانست سرنوشت ایران را عوض کند و نتوانست از اتفاقاتی که به سر مردم ما و فرهنگ ما افتاده ولی  چرا ایران و ایرانیان همچنان ایرانی هستند.موضوع را می خواهم از قبل دوران شاهنشاهی آغاز کنم و تا می توان به زمان کنونی کشید...

 

 

ایران پیش از کورش بزرگ:

 

آریایی ها مردمان اروپا و ایران و هند را تشکیل می دهند پس این سه منطقه هم نژاد هستند

 آداب و رسوم آریایی ها با هم یکی بود چون همه هم نژاد بودند و بعد ها کوچ کردندآآسییب

ولی همه شما با قوم های پارس ،ماد ،پارت آشنایید و می دانید که این قوم های آریایی هستند که به ایران کوچ کردند، که هر کدام به ترتیب پارس ها منطقه های جنوب ایران مانند استان پارس(فارس) هرمزگان و خوزستان و...

و مردم ماد هم بخش های شمال غربی مانند سزرمین ها آذرآبادگان(آذربایجان)

و کردستان و...و پارت ها هم مناطق شمال شرقی ایران زمین مانند :خراسان کنونی را برای خود برگزیدند.

البته پیش از آریایی ها در ایران روستا نشینی و شهرنشینی هم بوده و تمدن هایی وجود داشته مانند ایلامیان و یا شهر سوخته ولی من می خواهم موضوع اصلی را آریایی قرار دهم چون که این ها بخش مهمی هستند و فرمانروایی های شکل گرفته بیشتر بدست آن ها صورت گرفته .

 

بعد گذشت زمان و به قدرت رسیدن هر یک از قوم های آریایی،برای خود مرز هایی را مشخص کردند و هر یک برجایی حکومت می کردند( که گفته شد)و شاه داشتند.

تا اینجا ایران زمین آن طوری که شما اکنون می شناسید نبوده !

بعد به دنیا آمدن کورش بزرگ از پارس از نوادگان هخامنش رییس قبیله پاسارگاد همه چیز تغییر کرد...

کورش بزرگ بعد به قدرت رسیدن به ماد حمله کرد و بعد پارس رو ماد را یکی ساخت

خود را شاهنشاه ایران نامید!و این چنین ایران ایران شد پس به یاد داشته باشید کورش بزرگ بنیان گذار ایران زمین است وبعد ها مناطقی مانند مناطق شمال شرقی(پارت)ها و شرق وغرب تا یونان را گرفت و بر وسعت ایران زمین افزود و کشوری پر از آزادی و امنیت برای ملت های مختلف ایران مانند ماد ها و پارس و بابلی ها ،پارت ها و...آفرید.

و این چنین امپراتوری قدرتمند هخامنشیان بنیان نهاده شد و ایران زمین همانند امپراتوری های دیگر قدرتمند شد.

 

تا این جا ما ایرانی سرافراز را داریم که هیچ حکومتی قادر به از بین بردن آن نیست و

همه جا آرام ...

 

قلمرو هخامنشیان

اگر بخواهیم خیلی ساده قلمرو هخامشیان را نام :

از باختر امپراتوری یونان به دست خشایارشا شکست داده شد و جز یکی از ساتراپی های ایران بود! و همین طور تمدن باشکوه مصر که به دست کمبوجیه پسر کورش بزرگ به ایران پیوند داده شده بود و در خاور تا مرز هند و تمامی پاکستان و افغانستان کنونی و تاجیکستان و ازبکستان و در شمال ترکمنستان و هیرکانی و....

 

 

 

 

حمله اسکندر فاتح

 

با این که اسکندر به ایران تاخت ولی باز باید او را پیروز و فاتح خواند چرا که توانست ایران زمین را تسخیر و نه قفط ایران بلکه خیلی از جا های دیگر ...

ولی اسکندر با آن همه خون ریختن و از بین بردن و آتش کشیدن ها نتوانست از امپراتوری بزرگ خود لذت ببرد چرا که خیلی زود در حال کشورگشایی هایش این دنیا را بدرود گفت.

و تمامی سرزمین های تصرف شده بین افسران بزرگش تقسیم شد.

وایران هم به دست افسری به نام سلوکوس یکم افتاد و حکومت بیگانه سلوکیان بر ایران حاکم شد.

خیلی مردم ایران کشته شدند ولی با این حال آسیب های زیادی به زبان و فرهنگ مردم ایران نرسید.

 

ارشک بزرگ

 

ولی روحیه آزادی خواه ایرانیان که همیشه با آن هاست باعث آن شد که ارشک بیدار شود و میهن از بیگانگان پس گیرد و سلسله اشکانیان را پای ریزی کند(اشکانیان از نسل پارت های آریایی بودند).

 

پس از پیروزی ارشک یا اشک اول و به دست آوردن چند سرزمین .شاهان پس از او مانند مهرداد یکم یا اشک ششم توانست ایران زمین را تقریبا به اندازه قبلی خود برساند.

در دوره مهرداد یکم ایرانی گرایی دوباره گسترش یافت و خود را مانند شاهان هخامنشی

شاهنشاه نامید و جامگانی با شکوه می پوشید و همانند شاهان ایرانی هخامنشی دارای گیسوانی بلند و ریشی انبوه بود.

و توانست ایران را دوباره به یک امپراتوری قدرتمند خاوری برساند و زبان پارسی را زنده کرد و یونانی گرایی را برچید.

 

اردشیر پاپکان

 

پس از اینکه اشکانیان ضعیف شدند و در برابر یونانیان کوتاه می آمدند ،اردشیر پاپکان(بابکان) قیام کرد و امپراتوری بزرگ ساسانیان که از نوادگان پارسیان بودند را بنیان نهاد.

اردشیر پاپکان یا اردشیر یکم طبق وعده ای که داده بود کمابیش توانست مرز های ایران را به پیش از تازش اسکندر برساند.

از زمان ساسانیان تاریخ ملی و اساطیری ترکیب شده مانند شاهنامه از شاهان ساسانی سخن می گوید.

در زمان اردشیر یکم از هند تا ارمنستان و روم جزو امپراتوری ایران بودند.

دین رسمی ایران زردشت نامیده شد. و فرهنگ ایرانی مانند همیشه با شکوه بود.و اردشیر یکم پس از فتح روم همانند داریوش بزرگ گفت: به خواست اهورا مزدا من شاه ایرانیان می شوم که مردمی نجیب و بزرگوار هستند و دروغ نمی گویند......

در زمان ساسانیان بود که ملی گرایی ایرانی بر محور زرتشت احیا شد.(که بعد ها صفویان نیز ملی گرایی ایرانی را بر محور ایران دوستی و مذهب شیعه بنیان نهادند)

 

همیشه شاهان ایرانی از کورش تا ساسانیان خود را بندگانی از جانب خدا می دانستند که به خواست او همه چیز انجام می شود حتی شاهنشاهی آن ها ولی دوره ساسانیان را می توان دوره ای نامید که آغاز وارد شدن دین در سیاست است. ولی دین زردشتی یک دین ایرانی بود و به فرهنگ و زبان ایران زمین آسیبی نمی رساند.اما قرار گرفتن دین و سیاست اینقدر هم جالب نیست....

 

تازش تازیان(اعراب)

 

پس از ضعیف شدن ساسانیان ،تازیان به رهبری عمر بن خطاب به بهانه گسترش به اجبار دین اسلام به ایران تاختند و متاسفانه توانستند ایران را تصرف کنند...

این آغاز نابودی فرهنگ وزبان و تمدن ایرانی به دست یک قوم وحشی و بی سواد بود.

در خیلی از جاها شما شنیدید که سربازان ایرانی خود دست از نبرد کشیدند و مردم ایران خواهان دین اسلام بودند.(این هرزگفته دروغی بیش نیست)

آیا سربازان مطیع ارتش بزرگ ساسانی از دست نبرد کشیدند تا کشته شوند و راه را برای تجاوز به ایران هموار کنند؟(بیش از این دباره چگونگی حمله سخن نمی گویم چرا که در نوشتاری دیگر به صورت آرسته (کامل) سخن گفته ام که در تارنگارم قابل دریافت است)

 

پس از تازش تازیان دین مردم به اجبار عوض شده و در بعضی از مناطق هم هیچ کس حتی حق حرف زدن به پارسی را نداشت.

بعد فتح خوارزم در ایران فرمانده آن ها دستور داد تا 4000نفر از فاضلان شهر را بیاورند

مردم شهر پنداشتند که می خواهند آن ها را تبعید کنند ،و می گفتند خوارزم مگر گقدر جمعیت دارد که چهار هزار نفرشان را بیاورند ،بعد آوردن آن 4000نفر دستور داده شد که

هزار نفر در جلو ،هزار نفر در چپ و هزار نفر در راست و هزار نفر هم در پایین را سر بزنند!!!و بعد دستور داد شد هیچ کس به پارسی سخن نگوید که اگر این طور شود زبان آن ها را می برند.این طور شد که به ما گفتند عجم به معنای گنگ (لال)

اکنون ما باید در مدارسمان درس عربی بیاموزیم!!!

 

در سیستان وقتی که چندین هزار نفر را کشتند ،فرمانده آن ها بر روی تپه ای از کشتگان ایستاد و دستور داد تا حاکم شهر را بیاورند،پیر مردی با لباس سفید آوردند،پیر مرد پس آنکه چهره مرد را با آن ها همه کشته دید فریاد سر داد که ای وای  او همان اهریمن است!

ولی با تمام اندوهی که در شهر حاکم بود زمانی که کسی می گفت نوروز است ،همه باید شاد می شدند و این است ،جشن ایرانیان که همیشه با آن هاست...

 

بر شما جای تعجب ندارد که چرا از دانشمندان پیش از اسلام نمی توان نام برد ؟! ولی دانشمندان ایرانی بعد از اسلام زیادند؟

فکر می کنید تا پیش از اسلام در ایران دانشمندی نبود؟ در حالی که تحصیل در زمان داریوش بزرگ رایگان و اجباری بود؟!

نه ،دانشمند زیاد داشته ایم و از یاد برده ایم چگونه ؟ پس از حمله تازیان آن هایی که مسلمان نبودند می بایست مالیات می دادند،برای تک تک افراد خانوار! ولی بهشان گفته می شد می توانند به جای مالیات کتاب هایی از گذشتگان بیاورند! چیز روشنی است مردم ایران که کودکان خود را در حال مرگ می دیدند ترجیح می دادند کتاب ها را بدهند و تنها اوستا را در نزد خود نگاه دارند!

عمر هم بعد حمله اش خیلی از کتاب خانه ها را به آتش کشید به این بهانه که ما قرآن را داریم این ها را می خواهیم چه کار؟

پیغمبربه سلمان پارسی گفت :شهر و امت تو همه در امانند.

سلمان اهل کازرون بود ولی در کازرون هر روز هزار نفر غیر مسلمان گردن زده می شدند

(روزبه (سلمان)ما چه فکر می کرد ؟ چه شد؟ آیا او مرگ هم میهنانش را نمی دید؟)

 

این چنین فرهنگ ایران و مرز های ایران زمین کم کم رو به فراموشی رفت ،زبان تازی داشت کم کم جای پارسی را می گرفت و داشنمندان به ناچار نسک های خورد را به تازی می نگاشتند.

 

تازش تازیان را می توان بد ترین تازش در طول تاریخ ایران نامید.

 

پس از تازیان

 

پس از تازش حکومت هایی مانند امویان و عباسیان پس از خلیفه ها در ایران حاکم بودند که جز ستم بر مردم چیزی روا نداشتند ،و می توان گفت در این دوره ها ایران از نظر دانش پیشرفتی نکرد.و اوضاع اصلا خوب نبود.(چه به روز ایران ما آمده بود؟)

مازیار(مه ایزد یار) قیام های گسترده ای برای بیرون کردن اعراب از ایران کرد ولی دستگیر و شهید شد.و یا بابک خرم دین.

 

 

ادامه مطلب

+نوشته شده در پنج شنبه 25 فروردين 1390برچسب:برگرفته از http://2500sal,blogsky,com,ساعت17:3توسط یاشیل | |